جدول جو
جدول جو

معنی راه پیما - جستجوی لغت در جدول جو

راه پیما
آنکه به راهی می رود، رونده، مسافر، تندرو، کنایه از اسب یا استر تندرو
تصویری از راه پیما
تصویر راه پیما
فرهنگ فارسی عمید
راه پیما
((پَ یا پِ))
راه پیماینده، راه رونده، مسافر، تندرو، سریع السیر، جمع راه پیمایان
تصویری از راه پیما
تصویر راه پیما
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راه پیمایی
تصویر راه پیمایی
عمل راه پیما پیاده روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه پیمایی
تصویر راه پیمایی
پیاده روی، گردش پیاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ره پیما
تصویر ره پیما
مسافر و سیاح، راهرو، راهپیمای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ره پیما
تصویر ره پیما
راه پیما، آنکه به راهی می رود، رونده، مسافر، تندرو، اسب یا استر تندرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماه سیما
تصویر ماه سیما
(دخترانه)
ماه (فارسی) + سیما (عربی) آنکه سیما و چهره او چون ماه زیباست
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باد پیما
تصویر باد پیما
آنکه کار بیهوده و عبث کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باده پیما
تصویر باده پیما
باده خوار، باده نوش، برای مثال چو با حبیب نشینی و باده پیمایی / به یاد دار محبان باده پیما را (حافظ - ۲۴ حاشیه)، کسی که بسیار باده بخورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماه سیما
تصویر ماه سیما
ماه طلعت، ماهرخ، ماه چهره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باده پیما
تصویر باده پیما
((~. پِ))
شرابخوار، می خوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی